اسمارت مانی (Smart Money) و ICT (Inner Circle Trader) دو سبک معاملاتی مرتبط با یکدیگر هستند، اما تفاوتهایی در رویکرد، ابزارها و استراتژیهای آنها وجود دارد. سبک ICT که توسط مایکل هادلسون توسعه یافته، زیرمجموعهای از مفهوم کلی اسمارت مانی است، اما روشهای خاص و دقیقتری برای تحلیل و معامله ارائه میدهد. برای روشنتر شدن تفاوتها، جزئیات هر دو سبک را مقایسه میکنیم:
1. مفهوم کلی
اسمارت مانی: در تحلیل اسمارت مانی، تمرکز بر حرکات نهادهای بزرگ مالی (مثل بانکها و موسسات مالی) و جریان نقدینگی است. معاملهگران این سبک سعی میکنند الگوهای رفتاری این نهادهای بزرگ را شناسایی کنند و در مسیر آنها معامله کنند. این تحلیل مبتنی بر این فرضیه است که بازیگران بزرگ بازار قدرت دستکاری قیمت را دارند و معاملهگران خُرد میتوانند از این اطلاعات استفاده کنند.
ICT (Inner Circle Trader): ICT یک رویکرد تحلیلی خاصتر است که تحت نظریه اسمارت مانی قرار میگیرد، اما بر مفاهیمی مثل بازگشت قیمتها به تعادل، فقدان نقدینگی (Liquidity Voids)، شکار استاپ لاس و بلوکهای سفارشات (Order Blocks) تمرکز بیشتری دارد. مایکل هادلسون در ICT تکنیکهای خاصی را توسعه داده است که به معاملهگران اجازه میدهد با دقت بالاتری نقاط ورود و خروج را شناسایی کنند.
2. ابزارهای استفاده شده
اسمارت مانی: در این سبک، ابزارهای مختلفی مانند تحلیل حجم معاملات، ردیابی جریان سفارشات (Order Flow)، سطوح نقدینگی، و دستکاریهای قیمت توسط نهادهای بزرگ استفاده میشود. تمرکز اصلی بر روی شناخت رفتار نهادهای بزرگ و نحوه دستکاری قیمتها است.
ICT: در ICT، ابزارها و تکنیکهای خاصتری معرفی شدهاند. برخی از مفاهیم کلیدی ICT عبارتند از
- :Order Blocks: بلوکهای سفارشات که توسط نهادهای بزرگ شکل میگیرند و میتوانند به عنوان نواحی حمایت و مقاومت عمل کنند.
- Fair Value Gaps (FVGs): فاصلههای قیمتی که به عنوان مناطق عدم تعادل در بازار شناخته میشوند و انتظار میرود قیمت به آنها بازگردد.
- Liquidity Pools: مناطق در بازار که نهادهای بزرگ برای شکار نقدینگی در آنجا اقدام میکنند، مانند استاپ لاسهای معاملهگران خُرد.
- Market Structure Shifts: تغییرات در ساختار بازار که نشاندهنده شروع یا پایان یک روند جدید است.
- Optimal Trade Entry (OTE): نواحی بهینه ورود به معاملات که در اصلاحات فیبوناچی (معمولاً بین سطوح 61.8% و 79%) قرار میگیرند.
3. تمرکز بر آموزش و تکنیکهای معاملاتی
اسمارت مانی: این سبک به صورت کلی آموزش میدهد که چطور نهادهای بزرگ بازار (Smart Money) حرکت میکنند و چگونه معاملهگران میتوانند آن حرکات را دنبال کنند. تمرکز بر درک دستکاریهای قیمت و جریان نقدینگی است، اما ممکن است سبک خاصی را برای آموزش نداشته باشد.
ICT: یکی از تفاوتهای بزرگ ICT با اسمارت مانی عمومی این است که مایکل هادلسون آموزشهای بسیار دقیق و مفصلی برای معاملهگران ارائه داده است. او مجموعهای از ویدیوها و محتواهای آموزشی ایجاد کرده که معاملهگران را به صورت قدمبهقدم با تکنیکهای معاملاتی خاص خود آشنا میکند. ICT به دلیل داشتن ساختار آموزشی دقیقتر و ابزارهای تحلیلی خاصتر، ممکن است برای معاملهگران بیشتری جذابیت داشته باشد.
4. شناسایی دقیق مناطق نقدینگی
اسمارت مانی: معاملهگران اسمارت مانی به دنبال سطوح نقدینگی و مناطقی هستند که احتمال دستکاری توسط نهادهای بزرگ وجود دارد، مانند مناطق استاپ لاسها. اما ممکن است تمرکز دقیقتری روی شناسایی جزئیات دقیق این مناطق نداشته باشند.
ICT: در ICT، شناسایی مناطق نقدینگی و جریان سفارشات با دقت بیشتری انجام میشود. معاملهگران به طور خاص به دنبال نقاطی هستند که نقدینگی زیادی انباشته شده و انتظار میرود نهادهای بزرگ به سمت آنها حرکت کنند. شکار استاپ لاس و خالیهای نقدینگی (Liquidity Voids) به طور ویژه در این سبک تحلیل میشوند.
5. پیچیدگی استراتژیها
- اسمارت مانی: به صورت کلی، این سبک ممکن است شامل استفاده از تکنیکهای پیچیدهتر از سبکهای سنتی باشد، اما پیچیدگی آن به اندازه ICT نیست.
- ICT: ICT نسبت به اسمارت مانی عمومی، پیچیدهتر و شامل استفاده از ابزارها و مفاهیم خاصتری است. معاملهگران ICT باید به دقت مفاهیم مثل گپهای ارزش منصفانه (Fair Value Gaps)، بلوکهای سفارشات و حرکات نهادهای بزرگ را درک کنند تا بتوانند تصمیمات معاملاتی دقیقتری بگیرند.
6. کاربرد عملی و سیگنالدهی
اسمارت مانی: در اسمارت مانی، تمرکز بر تحلیل کلی حرکات قیمت است و معاملهگران تلاش میکنند که بر اساس نشانههای موجود از رفتار نهادهای بزرگ، نقاط ورود و خروج را مشخص کنند.
ICT: ICT به معاملهگران ابزارهای بیشتری برای شناسایی نقاط دقیق ورود و خروج ارائه میدهد. تکنیکهایی مانند Optimal Trade Entry (OTE) به معاملهگران کمک میکند تا بهینهترین نقاط ورود و خروج را پیدا کنند. این امر باعث میشود ICT در ارائه سیگنالهای معاملاتی دقیقتر عمل کند.
برتریهای ICT نسبت به اسمارت مانی عمومی
- دقت بیشتر در تحلیل مناطق خاص نقدینگی و ورود/خروج معاملهگران بزرگ: در ICT، مفاهیم خاص مانند Order Blocks و Fair Value Gaps به معاملهگران کمک میکنند تا به دقت مناطق مهم را شناسایی کنند.
- آموزش ساختارمند: آموزشهای ICT بسیار دقیق و سازمانیافته است، که برای معاملهگران مبتدی تا حرفهای قابل استفاده است. این در حالی است که اسمارت مانی به صورت عمومیتر آموزش داده میشود و ممکن است فاقد ساختار سازمانیافته ICT باشد.
- استفاده از تکنیکهای خاص ورود به معاملات: در ICT، تکنیکهای ورود به معامله مثل OTE و تحلیل Market Structure Shifts کمک میکند تا معاملهگران بتوانند با دقت بیشتری وارد معاملات شوند.
نقاط ضعف ICT نسبت به اسمارت مانی
- پیچیدگی بالا: ICT به دلیل استفاده از تکنیکهای پیشرفتهتر و مفاهیم پیچیدهتری که دارد، ممکن است برای معاملهگران مبتدی چالشبرانگیز باشد و زمان زیادی برای یادگیری آن نیاز باشد.
- نیاز به تسلط بر مفاهیم متنوع: معاملهگران ICT باید بر طیف وسیعی از مفاهیم و ابزارها مسلط باشند، که این امر میتواند باعث افزایش پیچیدگی و نیاز به تمرین بیشتر برای اجرای موفق این سبک شود.
نتیجهگیری
هر دو سبک اسمارت مانی و ICT به تحلیل حرکات نهادهای بزرگ و شناسایی دستکاریهای قیمت توجه دارند، اما ICT ابزارها و تکنیکهای خاصتری را معرفی کرده است که به معاملهگران کمک میکند تا نقاط ورود و خروج دقیقتری پیدا کنند. اسمارت مانی عمومیتر و ICT دقیقتر و ساختاریافتهتر است. معاملهگران ممکن است بر اساس سطح تجربه و نیازهای خود یکی از این سبکها را انتخاب کنند.